دختری به من گفت : دل دادن به گوش دادنه نمیشه خود رو دلداده کسی دونست ولی گوش به حرفهاش نداد البته گوش دادنی که عمل در پی داشته باشه روی تکه ای کاغذ عکس یک قلب رو کشیدم و پرسیدم : میتونی بگی این چیه ؟ با تعجب گفت : این شکل یک قلب و علامت عشقه ! کاغذ رو از وسط تا زدم و گفتم : عشق از دو گوش تشکیل شده میدونی یعنی چی ؟ سکوت کرده بود و چیزی نمیگفت گفتم یعنی نمیشه ادعای خداپرستی و عشق به خدا داشت ولی یک گوش ات به خدا باشه و گوش دیگرت به غیر خدا ...
خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت .. ساعتی چند گذشت .. گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی نزدیک آمد ، گل سراسیمه ز وحشت افسرد ولی آن خار در آن دست فرو رفت و گل از مرگ رها شد صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صمیمانه به او گفت سلام گل اگر خار نداشت .. دل اگر بی غم بود .. اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود زندگی .. عشق .. اسارت .. قهر و آشتی .. همه بی معنا بود
عکسها زرد می شوند در عبور زمان و ما رنگ پریده در گذر عمر عکس های دیروز تلنگریست به فردایمان و این دیروز من است تقدیر بوم نیمه تمام خود را به نقش می کشد بی آنکه اراده ما تعیین کننده باشد آنچه بر جای می ماند از ما سنگیست و نامی که ای کاش آن نام به نیکی باشد
زندگی شگفت انگیز است .. فقط اگر بدانی چطور زندگی کنی مهم نیست قشنگ باشی ، قشنگ اینه که مهم باشی ، حتی برای یک نفر فرقى نمی کنه گودالِ آبِ کوچکى باشى یا دریاىِ بیکران زلال که باشى ، آسمان در توست
من خدا را دیدم امروز توی بارانی که بارید روی گلبرگ گلی که شادمانی کرد و خندید من خدا را بو کشیدم توی عطر پاک یک گل من شنیدم نام او را در صدای شاد بلبل من خدا را می نویسم توی قلبم شاد و خندان او همیشه پیش ما هست توی ابر و باد و باران
این منم یه وبلاگ نویسِ بی نام و نشون یه پسرِ مهربونِ تنها و بی کس که داره یه عالمه درد دردهایی دارم که قابل دیدن نیست چراکه همیشه میخندم میخندم تا مخفی کنم تمومِ تنهایی هامو خیلی وقته رو به راه نیستم هنوزم روبروی آینه وامیستم هنوز دنبال آرامشم دوست ندارم تنهاشم اما همه حرفامو مینویسم همه حرفامو مینویسم چون از دردِ دل پُرم و ندارم کسی که ... هنوزم با خدا قهرم از بس اشک از گونه هام میچکه بغض داره گلوم وقتی قَدم میزنم توی کوچه و خیابون از مردم شهر گریزونم از بس آدمارو دیدم با یارشون مدتهاست که تپشهای قلبمو احساس نمیکنم انگار مُردمو خبر ندارم بعضی از شبا رو به آسمون فریاد میکشم اما جوابم اینه اعتراض وارد نیست آره اینه دنیای من پُر از درد و تنهایی با گریه های فراوان
پیشکش میکنم مهربانی را به کسانیکه از دل شکستن بیزارند و در تمنای آنند که دلی بدست آورند آنانکه رحمت آفرینند، نه زحمت آفرین و برآنند تا در زندگی پل باشند نه دیوار آنانکه دوست داشتنشان را شاید نتوانی نشان دهی اما عمیقا" دوستشان داری
"آرامش" به معنای آن نیست که صدایی نباشد مشکلی وجود نداشته باشد یا کار سختی پیش رونباشد "آرامش" یعنی درمیان صدا ، مشکل و کار سخت دلی آرام وجود داشته باشد