بی تو منو پنجره های بسته
بی تو منو زمزمه های خسته
بی تو منو شب ناله های بارون
تنهایی و دل ِ به خون نشسته
بی تو غریبه گشتم ، با سرگذشتم
رو تنِ تنهایی هام ، اسم تو رو نوشتم
ای که نگات ، رنگ صدات ، به یاد کوچه مونده
تو گوش هر پنجره ای ، از روشنایی خونده
ترانه هات برده منو، تا سرزمین رویا
گفتی از این شبِ سیاه ، چیزی تا صبح نمونده
یه روز میاد دوباره دستهای من و تو
برای عشق یه فصل موندنی می سازه
صدای تو می پیچه بازم توی کوچه
می خونی از عاشقی و هوای تازه
بی تو منم خستة راه ، یه بی نشونه
پرنده ای شکسته پر ، بی آشیونه