-
همــــــــــــیشه
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 16:30
همــــــــــــیشه اونی که میتونه آرومت کنه داغونـــــــت میــکنه ...!
-
یه کم بهم نفس بده.......
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 16:25
-
دلتنگی های کودکانه ام
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 16:23
نمیدانی چقدر دوست دارم این دلتنگی های کودکانه ام را پاک است معصوم است بی هیچ درخواست و بی بهانه مثل نقره تمیز است دلتنگی های کودکانه ام
-
زیـر بـاران
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 16:16
زیر باران می سرایم بی تو امروز نغمه ی شیرین عشقم همه این اس ت آرزویم زیر باران با تو بودن نفسی را نازنینم... خیس احساس تو بودن لمس دستاتو سرودن مست آغوش توبودن جام لب ها تو ربودن رقص و آوازو شکفتن رقص و پرواز و رهیدن زیر باران با تو بودن زیر باران از تو خوندن
-
درد مـن ...
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 16:07
درد مـــن ایـــــن استـــــ ... یکــــ نفــــر در زنـدگـــی من هستــــ کــه نیستــــــ !
-
دنـیـای واقـعـی
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 16:05
دقایقی در زندگی هستن د که دلت برای کسی آنقدر تنگ میشود که میخواهی او را از رویاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی بغلش کنی
-
دل حسود من
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 16:00
میترسم کسی بوی تنت رو بگیره نغمه ی دلت رو بشنوه و تو خو بگیری به موندنش !!!! چه احساس خط خطی و جهنمی ایست این عاشقانه های حسود من
-
بعـضـی وقـتـا
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 15:55
بعضی وقتا مجبوری توی فضای بغضت بخندی . . . دلت بگیره ولی دلگیری نکنی . . . شاکی بشی ولی شکایت نکنی . . . گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن . . . خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری . . . خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری ! خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی . . .
-
چـقــــدر ســـختــــه
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 15:51
چـقــــدر ســـختــــه منـــطقـــــی فــکر کنــــی وقتــــی .. احــســـاســـاتـــت داره خـــفــت میـــکنـــه!!!!
-
چـه سـخـتـه ...
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 15:37
چه سخته .. هم زمستان باشد ! هم ابر باشد ! هم باران باشد ..! هم خیابان ِ خیس باشد .. امـــــا .... نه تـــــو باشی .. نه دستی برای فشردن باشد ! نه پایی برای قدم زدن باشد ! و .. نه نگاهـــی برای زل زدن ...!!
-
به یاد خواهی آورد....
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 15:30
روزگارے خواهد رسید "همچنان که در آغوش ِ دیگرے خفته اے.. به یاد من ستاره ها را خوآهــے شمُرد تا ـآرام شَوے"... دلت هَوایَم را خواهد کرد "به یاد خوآهــے آوِرد بآهم بودنهایمان را به یآد خوآهــے ـآوَرد خنده هــآیم رآ " به یآد خوآهــے ـآورد اشک هـــآیم رآ".. به یاد خوآهـــے ـآورد حرف هــآیم رآ...
-
♥ بعضـی هــا ...
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 15:23
بعضی ها را هر چقدر هم که بخواهی تمام نمی شوند همش به آغوششان بدهکار میمانی ! حضورشان گـرم است سکوتشان خالی می کند دل آدم را آرامش صدایشان را کم می آوری ! هر دم هر لحظه کم می آوریشان ...
-
باران ببــار
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 15:01
باران ببــار تمــامـ ِ خاطـره هــا را بشــور تمــامـ ِ دوستــتـ دارمـ هــا تمامـ ِ عاشقــانــ هـ هــا ببــار کهـ مـنـ هــمـ شــرمـ نکنــمـ مـنـ هــمـ ببــارمـ ... (..')/♥ ♥('..) .\♥/. = .\█/. _| |_ ♥ _| |_
-
می فهـمــــــــــــی !!
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 14:46
کــ ـاش بفهمنـــد تو هم می فهمـــی !! آنگــ ـاه که بیصدا میگذری از همه چیز ، میفهمــی !! آنگاه که از بغض و کینه میگذری میفهمـــی !! آندم که دل و لبتــ سکوتــ میکند ، می فهـمــــــــــــی !! دارم می رسم به آنجا که دیگـــر فهمیدن و نفهمیدنم مهــم نباشد ...... اما کاش در این عبــــور چنگتــ نزننــــــد ! به استخــ ـوان...
-
بفرمایید چای ...♥●•٠·
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:58
زندگی جیره مختصری است مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه قند زندگی را با عشق نوش جان باید کرد
-
باور نکن
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:44
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام .... مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک جمـــــلـــه یـــک لبـــــخـنـــد بــه بــازی میـــــگیــــری مــــــیگـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم مــــــیگویند ســــادهام .... اما تـــــو این را باور نکن...
-
دل بی رحم
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:34
د ل بــه د لم کــه نـ د ا د ی پــآ بـــه پــآیـم کـــه نـیـامـ د ی د سـت د ر دسـتـم کــــه نـگـذاشـتـــی سر بـــه سـرم د یـگـر نـگـذار کـــه قـولـش را بــه بـیـابـا ن د ا د ه ام ... مــرور می کـنـم خاطراتـمـــان را امـــــا مــگر ... کـپـــی برابــر اَصـــل می شـــــود ؟! خــــــدایـــا ...! امروز را مهمـانــم باش ......
-
فـاجـعـه
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:12
فـاجـــعـه اینجـاست کـه چشــم هایم دیـگر ، بـا مـن و بغــض هایـم نـمی سـازنـد !! خــدایا کـمـی بـیـا جـلـوتـر مـی خـواهـم در گوشت چـیـزی بـگـویم ...! ایـن یـک اعـتـراف اسـت ... مـن بـی او دوام نـمی آورم حـتـی تـا صـبح فــردا !... سـختـه... بـه جـایی بـرسی کـه دیـگه نـه هیـچ اومـدنی آرومـت کنـه ، نـه هیـچ رفتـنی...
-
می شود
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:11
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود از هرچه زندگیست دلت سیر می شود گویی به خواب بود جوانیمان گذشت گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
-
بگذار
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:08
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم...
-
نیست
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:07
از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست غمدیده ترین عابر این خاک منم من جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا مانند کویری که در آن قافله ای نیست می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس در دسترس هیچکسی...
-
کافی ست ...
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:06
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه برگی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:04
دوست داشتن، صدای چرخاندن کلید است در قفل. عشق، باز نشدن آن. کاری که ما بلدیم اما... باز کردن در است با لگد...
-
می دانی؟
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:02
یک وقت هایی باید رویِ یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت ... ... باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال سوت بزنی در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی: بگذار منتظر بمانند.
-
من
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 13:00
شب سردی ست و هوا منتظر باران است وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من ماه پیشانی من دلبر بارانی من۰۰۰۰۰
-
بشکند
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 12:55
بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند گل نمیروید، چه غم گر شاخساری بشکند باید این آیینه را برق نگاهی میشکست پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینهام صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند شانههایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه تختهسنگی زیر پای آبشاری بشکند کاروان غنچههای سرخ، روزی میرسد...
-
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 12:54
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست عشق زانو زد...
-
من و تو
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 12:44
من و تو توی این دنیا یه درد مشترک داریم دو تا مون خسته دردیم رو قلبامون ترک داریم من و تو کوه دردیم ویه گوشه زخمی افتادیم داریم جون میکنیم انگار رو زخمامون نمک داریم تموم زندگی سوخت تموم لحضه هامون مرد هوای عاشقی مونو هوای بی کسی مون برد من و تو مال هم بودیم ، منو تو جون هم بودیم خوره افتاد به جونمون تموم جونمون رو...
-
ترجمه شعر انگلیسی کتاب عشق
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 13:56
کتاب عشق کتاب عشق طولانی و خسته کننده است هیچ کسی نمی تواند آن را حمل کند پر شده از نمودار و قانون و اشکال و ساختار برای رقصیدن اما من عاشق کتاب خواندنت هستم و تو تو می توانی همه چیز را برای من بخوانی کتاب عشق در خودش موسیقی دارد در اصل , موسیقی از آنجا سرچشمه می گیرد اندکی از آن متعالی است و اندکی از آن احمقانه است...
-
کی می خواد مثل تو باشه
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 13:48
کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که بی نظیری مثه تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که تکیه گاهی تو به داد من رسیدی،توی تردید و سیاهی همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه عشق تو پناه آخر ، واسه قلب نیمه جونه کی می خواد مثل تو باشه ، کی مثه تو...