تقاص چی رو میگیری که تا اینجا کشوندیمون
کجای راه و کج رفتیم که تا اینجا رسوندیمون
اگه من جای تو بودم میون این همه دردم
یه روز از چشم این مردم تورو پنهون نمیکردم
تو رفتی بعد تو حالم یه حالی مثل مردن بود
تو هم تنها شدی اما کجا حالت مثل من بود
اگه دلگیری از دنیا منم مثل تو آشفته ام
ولی من جای تو بودم به مردم راست میگفتم
یه دردی سوخت تو سینه ام که تو از خاطرم بردی
من اون زخمی رو خوردم که تو از حس کردنش مردی
تقاص دل کشی های یه آدم تو همین دنیاس
بزار ما رو بسوزونن جهنم تو همین دنیاس
تو رفتی بعد تو حالم یه حالی مثل مردن بود
تو هم تنها شدی اما کجا حالت مثل من بود
می شود مرا ...؟ ـ نبین ! دوستم ولی بدار
با همان دو دست ِ سرد... اخم های ِ بر قرار
هر چه بغض ریختم ، از دو چشم ِ خانگی م
هر چه مشت کوفتم ، هر کجای ِ این چهار ـ
ـ چوب ِ لعنتی ازین ، معبدی که قرن هاست ـ
ـ سقف ِ چند توی ِ آن ، می کشاندم به دار
هر چه خُرد شد "دعا"ست، هر چه نشکَنَد "تو" است
آنچه نا بعید تر ؛ درد ِ من هـــــــــــزار بــــــــار
نه ! نمی شود زمین ! بوی "نا" گرفته ای
ضجه می زنم تو را.. بعد ازین ... که از قرار...
برای چه به دنیا آمدی ، که عاشقت کنند ؟
یا برای رقص خود قربانی ات کنند
یا دیار خود را برایت کوچک کنند
یا با چشمشان شیدایی ات کنند
راه را گم کردن تقصیر نیست
تقصیر آن کسانیست که خواسته اند زندانی ات کنند
دست و پا زدن علاج درد نیست
آنها خواسته اند که دیوانه ات کنند
یار را با تو سر نا سازگاری افتاده است
من از روزی میترسم که بیگانه ات کنند
حد خود بشناس و یاوه گوی مباش
من نمیخواهم که اعدامی ات کنند
هفت خوان عشق را پیمودن خوش است
البته اگر بتوانند عاشقترت کنند
را رفته را راه برگشت نیست
خوش است اگر شبی به بزم خود مهمانت کنند
طواف پروانه به دور شمع دلیلش نور نیست
تو را چه باک که به دور شمع پروانه ات کنند
آنها شاید خود ندانند چه میکنند
اما با این کار بیکرانت کنند
چیزی نمیخواهیم از یار ولیکن
کاش دستانش را ارزانی ات کنند
همه این دردها را دوست دارم
نکند که یک روز از خواب بیدارت کنند
ناز یار را بکش تا به سر حد جنون
تا که کلبه ات را گلستانت کنند
در دل ما آرزویی بیش نیست
جز آنکه به وصال خود سزاوارت کنند
شمالم تا جنوبم عشق چه خاک و گندمی دارم
صدام یاری کنه باید بگم چه مردمی دارم
بگم این حق هیچ کس نیست که با ثروت فقیر باشه
کسی که فرش میبافه نباید رو حصیر باشه
اگر چه سختی از انسان کوه درد میسازه
ولی از مردم ما داره یه مرد میسازه
نگاه کن بچه های کار چه جور تو آب و آتیشن
توی این روزهای سخت کمک خرج پدر میشن
من و تو مردمی هستیم که گنج از رنج میسازیم
به این تاریخ خورشیدی به این فرهنگ مینازیم
من و تو مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست
که از هفتاد نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست
از همه میگذرم که تنها شم
می ارزه که به خاطرت تو جمع
از قبل سر به زیر تر باشم
همه همیشه باورم کردن
تو شک کنی به من میمیرم
هیچ وقت از ارتفاع نترسیدم
ولی از افتادن میترسم
من قانون خودم و واسه تو
حاضر شدم بشکنم اینجوری
نزاشتم هیشکی بدونه نیستی
وقتهایی که خیلی ازم دوری
من به صدات اینقدر معتادم
که با یه روز قهر تو میمیرم
تو بدترین شرایطم باشم
صدام کنی آروم میگیرم
معنی هر نگات و میفهمم
حتی توی اتاق تاریکم
صدام بزن تا مطمئن باشم
یادت نرفته اسم کوچیکم
اون شب که روی پله ها بودیم
دلم میخواست یه لحظه برگردی
واسه بغل کردن من
باید از فرصت استفاده میکردی
همه جا برفه این روزا ولی دستات مثل سقفه
دارم یخ میزنم کم کم به آغوشت برم گردون
نخواه چشمام و خیس از اشک
نزار گم شم تو این بارون
نزار باور کنم نیستی
نمیشه ، باورش سخته
همیشه اولش خوبه
همیشه آخرش سخته
نخواه باور کنم نیستی
نمیشه ، باورش سخته
همیشه اولش خوبه
همیشه آخرش سخته
دیگه کار از کار گذشت
منم با حرفات خوشم
ولی چشمات میگفتن
که کم کم باید بار و بست
از وقت رفتنت چشام
هر شب غرق اشکمه
اگه اینه عشق
اگه اینه آخرش
اگه از اول فقط این بود باورت
اگه هر چیزی خردت کرد رفت
اگه مشکلات رو بهت کردن
من بیشتر شکستم و رفتنت میده بیشتر شکنجه م
نامه هات و حفظم من
همه خاطرات و دیگه حس کردم
نزار غرور کاری کنه گذشت نکنی
بیا برگرد مانع ها رو بشکن پس
همیشه اولش عشقه
همیشه اولش خوبه
کجای جاده جا موندی
دلم بدجوری آشوبه
نمیدونی چه دلتنگم
نمیدونی چه بی تابم
به رویا دلخوشم هر شب
به امید تو میخوابم
نمیدونی ، نمیدونی چه بی تابم
نخواه باور کنم نیستی
نمیشه ، باورش سخته
اینا بارونه آسمون نیست ......اینا اشک ستاره هست
بزار ببارند بزار بگم وقتی داشت میرفت صدام کرد
صدات کردم چشمایی نازتو نگاه کردم گفتی دوستت دارم
ولی ازت خسته ام چیزی نداشتم واسه گفتن
خوابی بی من حالا که داری میری بی من ساده با من
عکساتو میدی خیره میشم بخند ساده برو بی من
ساده برو عزیزم زیر همه چی بزن دلم میگره
تو نیستی ببینی چشام خیسه نه تو نیستی بشینی
پای حرفامو حس کنی منا تو بغلت بگیری دستامو
چجوری دلت اومد بگی من عاشقت نیستم ؟؟؟؟
حالا منم بالشت خیسم حالا منم عکسات شبه سفید
نه نمیخوام بدونم من دیگه ماله تو نیستم