بیا مهدی بگویم من همه روز
به عادت خوانمت هر روز با سوز
ولی غافل از آن کردارهای ناپسندم
که میگوید نیا مهدی زود است امروز . . .
یه شب دلم گرفته بود از دوریه صاحب زمان
گفتم خدا دیگه بسه ، آقای مارو برسون
عقده نشست روی سینه هام ، اشک اومد از کنج چشام ، آروم خوابم برد
دیدم آقا توی خیمه اشه ، آه از نهادش میکشه ، هی غصه میخورد
گفتم :
آقا گریه نکن ، قربون اون اشک چشات
تنها نشین توی خیمه ، بیا میونه شیعه هات
گفت :
دست روی این دلم نزار ، حرفی از شیعه ها نیار
دلم شکسته ، شیعه منو تنها گذاشت
حرمت منو نگه نداشت ، دلم شکسته
شیعه فقط توی مشکلاتش از فرجم دم میزنه
تا حاجتش روا میشه میره دلم رو میشکنه
تا حاجتش روا میشه گره از کارش وا میشه تنهام میزاره
من شاهد کاراشونم ، دلواپسشونم ، اشکام میباره
هنوزم ساقه ی لاله های تو ، تازه از اشکای پنهون منه
مشتی از خاکتو بردار و ببین ، تو رگاش نفت تو و خون منه
اگه من مثل درختا ایستادم ، ریشه هام تو دستای تو محکمه
رگام از تو خون می گیره شب و روز ، منو با اسم تو می شناسن همه
مال من باش و نذار ستاره ها ، مثل فانوسای مرده بد بشن
وقتی سرما می زنه زمستونا ، از سر نعش درختا رد بشن
وقتی یه پسر آرومه و داره درو دیوارو نگاه می کنه
وقتی نگاهت می کنه ولی چیزی نمیگه
وقتی تو نگاهش میکنی و اون روشو برمیگردونه ازت
بغلش کن دیگه لامصب
مینویسم برای خودم
برای دلم ، برای یکی که غریبه بود آشنا شد
عادت شد ، عشق شد ، هستی شد ، روزگار شد ، عزیز شد
داشتنت ....
مثــه نم نمِ بارون ،مثه جاده ی شمال
مثه مستیِ بعــد از اولین پیک هایِ شــراب
مثه خوابِ بعـــدازظهر ...
مثه بوسه هایِ تند تند و یواشکی...
مثه آهنگ های قدیم کریستی برگ ...
مثه دیالوگ های فیلمِ شب یلدا ...
مثه اون بغلی که عاشقته
جُدا نمیشه ، تنهات نمیذاره...
و مثه برگشتنه آدمی ک سالهاس منتظرش بودی...
آی می چسبــه....
با تو هستم با تویی که زل زدی تو مانیتور دنبال چی میگردی ؟
بیخیـــــال
از فکر بیا بیرون ، لبخند بزن ، ناراحت نباش بخند ، جیـغ بزن
برو لب پنجره داد بزن تو خودت نریز
هر کی بهت بد کرد مطمئن باش زمین گرده
هر کی دوسِت نداشت لیاقت نداشت
الکی حرص نخور ، تو خوب باش میون این همه بدی
تو ، من ، هممون ، شاید همین فردا ، شاید ... نباشیم ، نباشم
پـــس بــخـنــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
از زندگی خسته شدم
سالهاست دلم میخواد یه بار بگم خدایا چقدر من خوشبختم ولی همیشه یه بدبختم
آرزوی هر روز و هر دقیقه من اینه
الهی بمیرم ای کاش بیدار نشم , الهی پر بکشم از این دنیای بیشعورِ نفهم
دنیایی که نمیفهمه من هر ثانیه از عمرمو اشک ریختم
آخه الاغ اینم شد زندگی , خدایا چی نوشتی برام بندت ناراضیه از این زندگی
دلم میخواد بیای روبروم وایسی منم بزنم توی گوشِت
دلم میخواد حداقل این لحظه که اشکام داره میریزه روی کیبوردم بگی اینم دستمال پاک کن اشکاتو
آخه حداقل دلت بحال کیبوردم بسوزه که خیس خیسه
خدایا از تو و دنیات متنفرم حتی اگر جهنم بشه جایم بازم میگم حتی اگر اسمش بشه کفر
شاید اصن خدایی نیست میدونم همش یه دروغه بزرگ بود
نیستش , نمیدونم کجاست , چه میکنه , ولی میدونم که ندارمش
هیچ وقت نخواستم که تورو با چشمات به یاد بیارم
نمیخواستم که تورو تو گم ترین آرزوهام ببینم
نمیخواستم که بی تو به دیوارا بگم هنوزم دوستت دارم
آخه تو هول و ولای پریشونیا تورو نداشتم
تو گیر و دارِ ای بابا دلِ تو هیچ حالِ اون خوش , ای بی مُروت
دیگه دلی میمونه که جوری دلِ کبوتر بتپه که با شما از جونِ زندگیش بگه؟
بگه که هنوز زنده ست...
اگه صدا صدای منه , نفس اگه نفس تو
بذار که اون خوش غیرتاش بدونن
که دل , دلِ و این دل دیگه دل نیست دیگه دل نمیشه
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه
دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد
وضو و اذان و نماز و قنوتم
بدون ولایت بهایی ندارد
دلی که نشد خانه ی یاس نرگس
خراب و است و ویران ، صفایی ندارد
بیا تا جوانم بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد