من سکوت مبهم یه خواهشم ، بنده فلسفه نوازشم
تو تمومی سرود بودنی ، لحظه خدایی سرودنی
آشنای بهترین ترانه ها ، قهرمان قصه و فسانه ها
خیلی وقته دوباره تنگ دلم ، تشنه شنیدن زنگ دلم
تا بپیچه توی گوش من صدات ، صدای قشنگ و خوب خندهات
آره سخته می دونم جدایی ها ، قصه غصه آشنایی ها
اما می دونم یه روز می بینمت ، از درخت غصه ها می چینمت
شاخ دیو سر راهو می شکنم ، پهلوون قصه های تو منم
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه گل آرمیده ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام
چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام
چون اشک در قفای تو با سر دویده ام
من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
از جام عافیت می نابی نخورده ام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده ام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریده ام
گر می گریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن آهوی مردم ندیده ام
آمدم تا عاشقانه در کنار تو بمانم تا برای تو بمیرم، مهربان من
آمدم ای نازنینم تا به جبران گذشته سر ز پایت بر نگیرم، همزبان من
آمدم تا آنکه باشم تکیه گاه خستگی هات، ای گل نیلوفر من
تا سحرگاهان بپیچد عطر گرم بازوانت در حریم بستر من، مهربان من
در دو چشم من نگاه کن تو منو از من جدا کن با محبت آشنا کن
ترک آن افسانه ها کن مهربانی را صدا کن این تو و من را رها کن
نـازنـینـم، منـو از نـو بنـا کـن
بر دو چشمان تو سوگند در تمام ملک هستی
اولین عشقم تو بودی آخرین عشقم تو هستی
سر زده همچون ستاره در شب تنهایی من
همچو باران بهاری تن کشیدی روزگاری، در حریم شوره زاری
در قلب سردم زد جوانه، گلهای خود روی ترانه
شیرین ترین افسانه ها پر شد ز ما در خانه ها، قصه های عاشقانه
می ماند از ما این ترانه بر روی لبها جاودانه
در قحطی عشق و وفا از عشق ما باشد نشانه بعد ما در این زمانه
به دلم افتاده امشب که به یاد من نشستی
پلک تو سنگین خوابه اما چشماتو نبستی
به دلم افتاده امشب که دلت هوامو کرده
میون خاطره هامون داره دنبالم می گرده
همه خاطره ها رو دوره کن مثل من امشب
تو به خواب من ، تنها نازنین سر بزن امشب
شبا هرشب یه دل سیر ، خالی از بغض تو میشم
عکستو بغل می گیرم ، آخ که جات خالیه پیشم
دست من نیست اگه دستم همش از تو می نویسه
اگه دلتنگم و چشمم هرشب از یاد تو خیسه
عاشقم اما دلم خالیست ، صورتم تصویر تنهاییست
تونگاه سرد و خاموشم ، خیمه ابرای بارانیست
من کیم این خسته ی تنها ، خالی از مهر خودم حتی
من به دنبال گل و شبنم ، گمشده در سره این دنیا
عاشقم کن با نگاهت ، خسته شد دل بیقراره
تن من سرد و تکیده ست ، عاشق دستای داغه
از اون گنج و از اون رویا ، برامون مونده یک سکه
از اون دریای نا آرام ، برامون مونده یک چکه
بیا تا قطره ی بارون برای برکه ها باشیم
بیا آرامش بعد از صدای گریه ها باشیم
برای با تو بودنم ، یه راهی پیدا می کنم
موهاتو می بافی ببین ، دونه دونه وا می کنم
من مگه می ذارم بری ، که دنیا رنگ غم بشه
یخ می زنه دستام اگه ، گرمی دستات کم بشه
من مگه می ذارم بری ، برای چی دلواپسی
یه جا تو قلبم داری که ، نمی دمش به هیچ کسی
اونقده عاشقت شدم ، همه حسادت می کنن
به من دیوونه دارن ، یه شهر عادت می کنن
کی گفته دوسِت ندارم ، این حرفا رو باور نکن
خسته م ، پریشونم ، بدم ،حال منو بدتر نکن
این آخرین تلاشمه ، این آخرین فرصت ماست
اتاق خاطراتمو ، پر می کنم از عطر یاس
این زندگی بدونِ تو ،ادامه هم داره مگه
حتی بخوام باور کنم ،عطر تو می ذاره مگه
عادت کردم هی میرم روبروی آینه می ایستم
دست میذارم رو شونه ی خودم
و تو آینه به خودم نگاه میکنم و میگم :
طاقت بیار رفیق ...
گلوی آدم را باید گاهی بتراشند
تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.
دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است
دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. . .
روزے اَز مـَـن پـُـرسـ ـید : بُـزُرگتَــرین آرزویَـتـ چیست ؟
گُـفتَـم : تَـحَـقّق یـآفتَـنِ آرزوے تــو
اَمّـآ اَفســـوس هَـرگز نَـدآنِـستَمـ آرزوے تــو جُــدآیـے اَز مَـــن بــود
دَســــتانــــَـــم را مُحکــَـــم تَر بگیــــرْ !!
مــَـنْ هَنـــــوز هــَـمْ نمیخـــواهَــم ، تـــو را اَز دَستـْــــ بدهــَــم ...
تلخ بودم برایت ...؟!!
که کنارم گذاشتی و ترکم کردی ..؟!!
شرابی می شوم که در حسرت مستی اش تا اخر عمر بمانی ....!!!
من مانده ام و یک برگه سفید!!!
یک دنیا حرف نا گفتنی!!!
و یک بغل تنهایی و دلتنگی...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!
در این سکوت بغض آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!
و برگ سفیدم
عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!
عشق تو نوشتنی نیست...
در برگه ام , کنار آن قطره
یک قلب کوچک می کشم !
و , وقت تمام است!!!
برگه ها بالا...
به اندازه تمام لحظه هایی که به من فکر نمی کنی....
به اندازه تمام شب هایی که با حرفات آزرده م کردی
به اندازه تمام وعده وعید های دروغیت
آره...
دلم برات تنگ شده...
به اندازه تکه های قلب شکسته م
دیگه سمت من نیا...
نه اینکه نمیخوام ، نه.