☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

شبـی غمگیـن


شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد , مرا در غربت فردا رها کرد

دلم در حسرت دیدار او ماند , مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

به من میگفت تنهای تنهاست , ببین با غربتش با من چه ها کرد

تمام هستی ام بود ، ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

و هرگز شکستم را نفهمید

خواب پــرواز


بر روی بالشـی که از مــرگ پرنده ها پـر است

نمی تـوان خواب پــرواز را دیـد

غـریـبـی فـرامـوشـی


شـاخـه بـا ریشـه ی خـود حـس غـریبـی دارد

بـاغ امسـال چـه پـاییـز عجیـبـی دارد

سیـب هـر سـال در ایـن فـصـل شکـوفـا میشـد

بـاغبـان کـرده فـرامـوش کـه سیبـی دارد...

دلـم را خـالـی مـیـکـنـم


هـرچـه دلـم را خـالـی مـیـکـنـم ...

دوبـاره پـر مـیـشـود از تـو ....

چـه بـرکـتـی دارد،دوسـت داشـتـنـت ....!!

اشتباه بـزرگ


چه اشتباه بـزرگیست ، تلخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند . . .

چه زیبا نقش بازی می کنیم …

چـه آسـان در پـشـت نـقـابـهـایـمـان پـنـهـان مـی شـویـم ؛

حـتـی خـدا هـم
از آفـریـنـش چـنـیـن بـازیـگـرانـی در حـیـرت اسـت …

دلم برای کسی تنگ است


دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم
می آید
می ماند
و به تنهاییم پایان میدهد!
آمد
رفت
و به زندگی ام پایان داد

عـشـق یـک چـرخـه اسـت :


وقـتـی عـاشـق مـی شـویـد، صـدمـه مـی بـیـنـیـد .
وقـتـی صـدمـه مـی بـیـنـیـد، متنفـر مـی شـویـد .
‌ ‌ وقـتـی متنفـر مـی شـویـد، سـعـی مـی کنیـد فـرامـوش کنیـد .
وقـتـی سعـی مـی کنیـد فـرامـوش کنیـد، دل تنـگ مـی شـویـد .
وقـتـی دل تـنـگ مـی شـویـد‌
در نـهـایـت دوبـاره عـاشـق مـی شـویـد .

روزگــار


                        روزگــــارا :

تـو اگـر سـخـت بـه مـن مـیـگـیـری،
بـا خـبـر بـاش کـه پـژمـردن مـن آسـان نیـسـت،
گـرچـه دلـگـیـرتـر از دیـروزم،
گـر چـه فـردای غـم انـگـیـز مـرا مـیـخـوانـد،
لـیـک بـاور دارم دلـخـوشـیـهـا کـم نیـسـت
زنـدگـی بـایـد کـرد….

شـب ســرد


شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من دلبر بارانی من۰۰۰۰

فـاصـلـه هـــا



سلام به اون عزیزی که ، فاصله ها باهاش دارم

تو دفتر خاطره هام ، خاطره ها باهاش دارم

آرزوی دیدن اون ، صورت زیباشو دارم

آخر حرفمم اینه هرجا باشه دوسش دارم

از تـــــمام دنیـــــــــا



از تـــــمام دنیـــــــــا

شانــه ای مــی خواهـم برای ســـرم ،

و ســــری بـــــــرای شــــــــــانــ ـــه ام !

کســی خستــــه نیسـتـــ از این بالــش هــای پَـــری ؟!

واژه ها...

دستم
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟

سکــوت


درد هایم را برایت گفته ام

 بشنو اکنون این سکوت تلخ را

غـرور ...هـمـه چـیـز...

آدمیزاد غرورش را خیلی دوســـت دارد...

اگــــر داشته باشد

آن را از او نگیرید...

حتی به امانت نبــــرید

ضربه ای هم نزنیدش؛

چه رسد به شکستن یا له کــــردن!

آدمی غرورش را خیلی زیاد...شـــاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست دارد

حــــالا اگر خودش ؛ غرورش را به خاطـــر تــــو نادیده بگیــــرد

بـبـیـن چـقـــدر دوسـتـت دارد...


و این را بفهــــــــم آدمیزاد