::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم
::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

وقتی که باز صدای آب می پیچه توی کوچهها
پُرمیشه از عطر گل انگار تمومِ دنیا
میشکُفه غنچه گلی در آرزوی زندگی
براش همین کافیه که بهش بگن تو خوشگلی !
نگاهِ گل به آسمون ، یه دَم کنارش ننشست
به بوته خار دم دست دلش رو یک نفس نَبَست
یه روز یکی دید گلَ رو ، خواست بچینه تاج سرُ
تیزی تیغ ها رو که دید عقلش بهش گفت که نرو
گُلِ به خار گفت که چرا نمیشی از من تو جدا
برو میخوام تنها باشم ، تو خیلی زشتی به خدا !
یه صبح سرد خیلی زود ، بوته خار اونجا نبود
باهمه عشقی که داشت ، با دلی که شکسته بود
چشمای گل یه وقتی دید که دستی اونو از شاخه چید
نگاهِ گل هر جا که گشت بوته خاری رو ندید !
چی شد ؟! چرا این راه به سراب است ؟!
این همه خام و سست و خراب است ! 
عالی مثل همیشه
ممنونم